دهکده سرگرمی
عاشقان هرکه را دوست دارند زیبا میبینند/هوس بازان هرکه را زیبا ببینند دوست دارند

من در سرزِمـیـنـی زنـدگـی مـیـکـنـم که
تـنـها
"خـدایـش"از پـشـت خـنـجـر نـمـیـزنـد!!



 

مطالب خواندني درباره ي عشق
 

 


 

"خدایــــــــــا"دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد بلندم کن....
 



 




تاریخ: سه شنبه 29 / 2 / 1392برچسب:,
ارسال توسط علی حسین بر

 

 

مطالبی درباره عشق و جدایی..............

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

 

----------------------------------------------

پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست

---------------------------------------------------

روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...

----------------------------------------------------

بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهايت هر چيزي همين 10 تا بود از بابا بستني که مي خوا ستم10 مي خواستم مامانو 10 تا دوست داشتم خلا صه ته دنيا همين 10 تا بود و اين 10 تا خيلي قشنگ بود حالا نمي دونم که دنيا چقدره نهايت دوست داشتن چندتاست ده تا بستني هم کفافمو نمي ده خيلي هم طمعه کار شده ام اما مي خوام بگم دوستت دارم مي دوني چقدر؟ به اندازه همون ده تاي بچگي

----------------------------------------------------

دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هيچي نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم می میرم

----------------------------------------------------

عشق از دوستی پرسید : تفاوت من وتو در چیه ؟ دوستی گفت : من دیگران را باسلامی آشنا می کنم و تو با نگاهی . من آنها را با دروغ جدا می کنم و تو با مرگ

...................................................................................

در عرض یک دقیقه می شه یکی رو خورد کرد

 

در عرض یک ساعت می شه کسی رو دوست داشت

در عرض یک روز می شه عاشق شد ...

ولی یه عمر طول می کشه تا کسی روکه دوست داری فراموش کنی

-------------------------------------------------

 

نشستم گريه کردم ... واسه دل خودم ... واسه دل تو ... واسه غصه ي پاييز ... واسه تنهايي ميخک توي دفتر شعرم ... واسه سربلندي کاج تو زمستون ... واسه پروانه که سوخت ... واسه شمعي که اب شد تا از قطره هاش ياد بگيرند که سوختن يک طرفه هم ميتونه باش....

--------------------------------------

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

.......................................................................

نگات قشنگه وليكن يه كم عجيب و مبهمه

 

 


من از كجا شروع كنم دوست دارم يه عالمه


من و گذاشتي و بازم يه بار ديگه رفتي سفر


نمي دونم شايد سفر براي دردات مرهمه


تا وقتي اينجا بموني يه حالت عجيبيه


من چه جوري واست بگم بارون قشنگ ونم نمه


هواي رفتن كه كني واسه تو فرقي نداره


اما به جون اون چشات مرگ گلاي مريمه


آخرشم دق مي كنم تا من و دوست داشته باشي


مردن كه از عاشقيه يک دفعه نيست كه كم كمه


من نمي دونم تو چرا اينجور نگاهم مي كني


زير نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه


مي پرسم از چشماي تو ممكنه اينجا بموني ؟


مي خندي و جواب مي دي رفتن من مسلمه


برو به خاطر خودت اما به من قول بده


هرجاي دنيا كه بري ديگه نشو مال همه


رسمه كه لحظه ي سفر يادگاري به هم مي دن


قشنگ ترين هديه ي تو تو قلب من يه مشت غمه


شايد اين و بهم دادي كه هميشه با من باشه


حق با تو،تو راست مي گي غمت هميشه پيشمه


ديدي گلا شب كه ميشه اشكاشونو رو پاک مي كنن


يادت باشه چشم منم هميشه غرق شبنمه


تو مي ري و اسم من واز رودلت خط مي زني


اسم قشنگ تو ولي هميشه هرجا يادمه


چشماي روشنت يه كم كاش هواي من رو داشت


تنها توقعم فقط يه بار جواب نامه

..................................................................

بي تو اينجا نا تمام افتاده ام

پخته اي بودم که خام افتاده ام

گفته بودي تا که عاقلتر شوم

آه ، مي خواهي مگر کافر شوم

من سري دارم که مي خواهد کمند

حالتي دارم که محتاجم به بند

کاشکي در گردنم زنجير بود

کاشکي دست تو دامنگيربود

عقل ما سرمايه دردسر است

من جهان را زير وبالا کرده ام

عشق خود را در تــــــو پيدا کرده ام

من دگر از هر چه جز دل خسته ام

عهد ياري با دل دل بسته ام

بر لب تو خنده مجنوني ام

خنده تو رنگي از دلخونيم

................................................................

باز هم با نام تو افسا نه اى گلريز شد

باز هم در سينه ام عشق تو شور انگيز شد

باز هم همراه بوى ميخك و محبو به ها

خاطراتم پر كشد با ياد تو در كوچه ها

باز هم وقتى نگاهت گيرد از من فاصله

ديده ام مى بارد اما نم نم و بى‌حوصله

باز قلب پنجره بر روى‌من وا مى شود

باز هم پروانه اى در باغ پيدا مى شود

باز هم لاى‌كتابم مى‌نهم يك شاخه ياس

مى‌كنم بهر پيامى قاصدك را التماس

باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگير مى‌شوم

باز هم با ياد تو سر شار رويا مى‌شوم

......................................................................

من عشق را از انعکاس مهتاب در حوض مادر بزرگ آموختم

 

من ایثار را از قلب خورشید در آسمان صحرا آموختم

 

من زندگی را از امواج طوفانی شب دریا آموختم

 

من محبت را از قطره های باران بر علفزار آموختم

 

من صداقت را از یک رنگی ابر های سفید آموختم

 

من وفا را از کبوتران بر شاخه های خشکیده آموختم

 

من گذشت زمان را از چشم های منتظر آموختم

 

من عطش را از چکاوک های خانه همسایه آموختم

 

من ایمین را از کودکان معصوم آموختم

 

و من آموختم هر چه را که می خواهم فقط از معبود یکتا بخواهم

................................................................................

اگه سکوت برا من بهانه بود

برا تو دفتر خاطرات کهنه بود

روز هاي تنها بودن بهانه شد

بهانه اي برا ريختن اشک تو شد

 

مي دونم خيلي کمم پر ازغمم

برا تو همون دليل موند نم

 

اگه يه روز تموم بشه اشکه چشام

چي مي خواد به باره از چشام

يادته دعايي کردي تو برام

زير اون گنبد زرد, آقا م رضا(ع)

 

مي دونم خيلي کمم پر ازغمم

برا تو همون دليل موند نم

برسم به عشق جاويد خودم

عشق من توي چرا نيستي کنارم

شايد باورش سخته برات

که دوستت داشته باشم خيلي زياد

 

مي دونم خيلي کمم پر ازغمم

برا تو همون دليل موند نم

 

روزي پسري از دريا بودم برات

تنها رفيق دوريه تنهايت

حالا نيستي دختر تنهاي شب

چون بودن يا نبودنم نداره فرق

 

مي دونم خيلي کمم پر ازغمم

برا تو همون دليل موند نم

 

ديگه حتي ارزش نداره حرفام

چون ديگه دوستتم نداري, ميدونم

ميدوني چرا برات شعر ميخو نم

ميخونم تا بدوني دوستت دارم.....همين

 

دوستت دارم

 

 

 

-------------------------------------------------------------------------

تموم خاطراتت یادم میاد

یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد

اگه تو نمونی پیشم دیونه میشم

آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم

فکر تو یه لحظه از سرم نمیره

من میگم میمونی اما دل میگه میره

نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه

میدونم تو میری مهرم حروم میشه

بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه

تازه اول راهیم ، خداحافظی چیه

می دونستم میری و تنهام میزاری

تو که از حال دلم خبر نداری

می دونستم آخرش این جوری میشه

یکی مون تنها میمونه واسه همیشه

.............................................................

کاشکی پرنده پر نداشت

 

 

در سراشیبی تقدیر

نام مرا

با نام تو تشنه کرده اند

و رفتنت را

بر دلم داغ نهاده اند

دریغ

از دریایی که در چشمهایت نشسته است

بی آنکه بخواهد

آیینه ها را آبی ببیند

یادگار ردپای انتظارت آمدنت را دریاب

که تکرار آبی ترین زلال ها

در پیوسته ترین اشتیاق های رسیده ی ابدیت

تو را تداعی می کند

برو به فکر من نباش

برو به پای من نسوز

برو به فکر من نباش

من یه جوری سر میکنم

زندگی رو با سختیاش........ا

با که درددل کنم؟

با کسی که پرنده بود برام؟

با کسی که اشیانه بود

دلم به چه خوش بود

کاشکی پرنده پر نداشت

از پریدن خبر نداشت

درخت باغ آرزوش

دغدغه تبر نداشت




تاریخ: سه شنبه 29 / 2 / 1392برچسب:,
ارسال توسط علی حسین بر

 

 

مطالبی درباره عشق و جدایی..............

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

 

----------------------------------------------

پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست

---------------------------------------------------

روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...

----------------------------------------------------

بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهايت هر چيزي همين 10 تا بود از بابا بستني که مي خوا ستم10 مي خواستم مامانو 10 تا دوست داشتم خلا صه ته دنيا همين 10 تا بود و اين 10 تا خيلي قشنگ بود حالا نمي دونم که دنيا چقدره نهايت دوست داشتن چندتاست ده تا بستني هم کفافمو نمي ده خيلي هم طمعه کار شده ام اما مي خوام بگم دوستت دارم مي دوني چقدر؟ به اندازه همون ده تاي بچگي

----------------------------------------------------

دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هيچي نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم می میرم

----------------------------------------------------

عشق از دوستی پرسید : تفاوت من وتو در چیه ؟ دوستی گفت : من دیگران را باسلامی آشنا می کنم و تو با نگاهی . من آنها را با دروغ جدا می کنم و تو با مرگ

...................................................................................

در عرض یک دقیقه می شه یکی رو خورد کرد

 

در عرض یک ساعت می شه کسی رو دوست داشت

در عرض یک روز می شه عاشق شد ...

ولی یه عمر طول می کشه تا کسی روکه دوست داری فراموش کنی

-------------------------------------------------

 

نشستم گريه کردم ... واسه دل خودم ... واسه دل تو ... واسه غصه ي پاييز ... واسه تنهايي ميخک توي دفتر شعرم ... واسه سربلندي کاج تو زمستون ... واسه پروانه که سوخت ... واسه شمعي که اب شد تا از قطره هاش ياد بگيرند که سوختن يک طرفه هم ميتونه باش....

--------------------------------------

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

.......................................................................

نگات قشنگه وليكن يه كم عجيب و مبهمه

 

 


من از كجا شروع كنم دوست دارم يه عالمه


من و گذاشتي و بازم يه بار ديگه رفتي سفر


نمي دونم شايد سفر براي دردات مرهمه


تا وقتي اينجا بموني يه حالت عجيبيه


من چه جوري واست بگم بارون قشنگ ونم نمه


هواي رفتن كه كني واسه تو فرقي نداره


اما به جون اون چشات مرگ گلاي مريمه


آخرشم دق مي كنم تا من و دوست داشته باشي


مردن كه از عاشقيه يک دفعه نيست كه كم كمه


من نمي دونم تو چرا اينجور نگاهم مي كني


زير نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه


مي پرسم از چشماي تو ممكنه اينجا بموني ؟


مي خندي و جواب مي دي رفتن من مسلمه


برو به خاطر خودت اما به من قول بده


هرجاي دنيا كه بري ديگه نشو مال همه


رسمه كه لحظه ي سفر يادگاري به هم مي دن


قشنگ ترين هديه ي تو تو قلب من يه مشت غمه


شايد اين و بهم دادي كه هميشه با من باشه


حق با تو،تو راست مي گي غمت هميشه پيشمه


ديدي گلا شب كه ميشه اشكاشونو رو پاک مي كنن


يادت باشه چشم منم هميشه غرق شبنمه


تو مي ري و اسم من واز رودلت خط مي زني


اسم قشنگ تو ولي هميشه هرجا يادمه


چشماي روشنت يه كم كاش هواي من رو داشت


تنها توقعم فقط يه بار جواب نامه

..................................................................

بي تو اينجا نا تمام افتاده ام

پخته اي بودم که خام افتاده ام

گفته بودي تا که عاقلتر شوم

آه ، مي خواهي مگر کافر شوم

من سري دارم که مي خواهد کمند

حالتي دارم که محتاجم به بند

کاشکي در گردنم زنجير بود

کاشکي دست تو دامنگيربود

عقل ما سرمايه دردسر است

من جهان را زير وبالا کرده ام

عشق خود را در تــــــو پيدا کرده ام

من دگر از هر چه جز دل خسته ام

عهد ياري با دل دل بسته ام

بر لب تو خنده مجنوني ام

خنده تو رنگي از دلخونيم

................................................................

باز هم با نام تو افسا نه اى گلريز شد

باز هم در سينه ام عشق تو شور انگيز شد

باز هم همراه بوى ميخك و محبو به ها

خاطراتم پر كشد با ياد تو در كوچه ها

باز هم وقتى نگاهت گيرد از من فاصله

ديده ام مى بارد اما نم نم و بى‌حوصله

باز قلب پنجره بر روى‌من وا مى شود

باز هم پروانه اى در باغ پيدا مى شود

باز هم لاى‌كتابم مى‌نهم يك شاخه ياس

مى‌كنم بهر پيامى قاصدك را التماس

باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگير مى‌شوم

باز هم با ياد تو سر شار رويا مى‌شوم

......................................................................

من عشق را از انعکاس مهتاب در حوض مادر بزرگ آموختم

 

من ایثار را از قلب خورشید در آسمان صحرا آموختم

 

من زندگی را از امواج طوفانی شب دریا آموختم

 

من محبت را از قطره های باران بر علفزار آموختم

 

من صداقت را از یک رنگی ابر های سفید آموختم

 

من وفا را از کبوتران بر شاخه های خشکیده آموختم

 

من گذشت زمان را از چشم های منتظر آموختم

 

من عطش را از چکاوک های خانه همسایه آموختم

 

من ایمین را از کودکان معصوم آموختم

 

و من آموختم هر چه را که می خواهم فقط از معبود یکتا بخواهم

................................................................................

اگه سکوت برا من بهانه بود

برا تو دفتر خاطرات کهنه بود

روز هاي تنها بودن بهانه شد

بهانه اي برا ريختن اشک تو شد

 

مي دونم خيلي کمم پر ازغمم

برا تو همون دليل موند نم

 

اگه يه روز تموم بشه اشکه چشام

چي مي خواد به باره از چشام

يادته دعايي کردي تو برام

زير اون گنبد زرد, آقا م رضا(ع)

 

مي دونم خيلي کمم پر ازغمم

برا تو همون دليل موند نم

برسم به عشق جاويد خودم

عشق من توي چرا نيستي کنارم

شايد باورش سخته برات

که دوستت داشته باشم خيلي زياد

 

مي دونم خيلي کمم پر ازغمم

برا تو همون دليل موند نم

 

روزي پسري از دريا بودم برات

تنها رفيق دوريه تنهايت

حالا نيستي دختر تنهاي شب

چون بودن يا نبودنم نداره فرق

 

مي دونم خيلي کمم پر ازغمم

برا تو همون دليل موند نم

 

ديگه حتي ارزش نداره حرفام

چون ديگه دوستتم نداري, ميدونم

ميدوني چرا برات شعر ميخو نم

ميخونم تا بدوني دوستت دارم.....همين

 

دوستت دارم

 

 

 

-------------------------------------------------------------------------

تموم خاطراتت یادم میاد

یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد

اگه تو نمونی پیشم دیونه میشم

آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم

فکر تو یه لحظه از سرم نمیره

من میگم میمونی اما دل میگه میره

نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه

میدونم تو میری مهرم حروم میشه

بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه

تازه اول راهیم ، خداحافظی چیه

می دونستم میری و تنهام میزاری

تو که از حال دلم خبر نداری

می دونستم آخرش این جوری میشه

یکی مون تنها میمونه واسه همیشه

.............................................................

کاشکی پرنده پر نداشت

 

 

در سراشیبی تقدیر

نام مرا

با نام تو تشنه کرده اند

و رفتنت را

بر دلم داغ نهاده اند

دریغ

از دریایی که در چشمهایت نشسته است

بی آنکه بخواهد

آیینه ها را آبی ببیند

یادگار ردپای انتظارت آمدنت را دریاب

که تکرار آبی ترین زلال ها

در پیوسته ترین اشتیاق های رسیده ی ابدیت

تو را تداعی می کند

برو به فکر من نباش

برو به پای من نسوز

برو به فکر من نباش

من یه جوری سر میکنم

زندگی رو با سختیاش........ا

با که درددل کنم؟

با کسی که پرنده بود برام؟

با کسی که اشیانه بود

دلم به چه خوش بود

کاشکی پرنده پر نداشت

از پریدن خبر نداشت

درخت باغ آرزوش

دغدغه تبر نداشت




تاریخ: سه شنبه 29 / 2 / 1392برچسب:,
ارسال توسط علی حسین بر

مطالبی درباره عشق

 

 

زيباترين كلمه؟...... عشقمطالبی درباره عشق

زشت ترين كلمه؟....بي وفاييمطالبی درباره عشق

پاك ترين كلمه؟.................اشكمطالبی درباره عشق

بي همتاترين كلمه؟............تنهاييمطالبی درباره عشق

بي معناترين كلمه؟.......جداييمطالبی درباره عشق

جذاب ترين كلمه؟....آشناييمطالبی درباره عشق

---------

------------------------------------------------------

لحظات شادي خدا رو ستايش كن

لحظات سختي خدا رو جستجو كن

لحظات آرامش خدا رو مناجات كن

لحظات دردآور به خدا اعتماد كن

و در تمام لحظات خدا رو شكر كنمطالبی درباره عشق

------------------------------------------------------

گفتمش آغاز درد عشق چيست؟ گفت آغازش سراسر بندگيست گفتمش پايان آن را هم بگو گفت پايانش همه شرمندگيست *** گفتمش درمان دردم را بگو گفت درماني ندارد، بي دواست گفتمش يک اندکي تسکين آن گفت تسکينش همه سوز و فناستمطالبی درباره عشق

------------------------------------------------------

زندگي همانند پيازيست که هرلايه از ان را گشودم مرا به گريه انداخت .مطالبی درباره عشق

------------------------------------------------------

آنگاه که غرور کسي را له مي کني، آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران مي کني، آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني، آنگاه که بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟. بسوي کدام قبله نماز مي گزاريمطالبی درباره عشق


-------------------------------------

 

 

همه گويند كه: تو عاشق اويي گر چه دانم همه كس عاشق اويند ليك مي ترسم، يارب نكند راست بگويند؟مطالبی درباره عشق

-------------------------------------

روزی مي بوسمت ! فوقش خدا مرا مي برد جهنم ! فوقش مي شوم ابليس ! آنوقت تو هم به خاطر اين كه يك « ابليس » تو را بوسيده ، جهنمي مي شوي ! جهنم كه آمدي ، من آن جا پيدايت مي كنم و از لج خدا هر روز مي بوسمت ! واي خدا ! چه صفايي پيدا مي كند جهنممطالبی درباره عشق

-------------------------------------

پرنده اي که مال تو نيست صد تا قفس هم بسازي ميرهمطالبی درباره عشق

-------------------------------------

در خواب ناز بودم شبي.... ديديم كسي در ميزند.... در را گشودم روي او ...ديدم غم است در مي زند... اي دوستان بي وفا...از غم بياموزيد وفا..غم با آن همه بيگانگي..... هر شب به من سر مي زند

-------------------------------------

 

 

گفتم تو شيرين مني گفتي تو فرهادي مگر؟ گفتم خرابت ميشوم گفتي تو ابادي مگر؟ گفتم ندادي دل به من گفتي تو جان دادي مگر؟ گفتم ز كويت ميروم گفتي تو آزادي مگر؟ گفتم فراموشم نكن گفتي تو در يادي مگر؟ گفتم خاموشم سالها گفتي تو فريادي مگر؟ گفتم كه بربادم مده گفتي نبر بادي مگر؟ گفتم كه اين آف رو بخون گفتي كه الافم مگر؟!!مطالبی درباره عشق

-------------------------------------

فرق من و تو: گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي تا ابد تو قلب مني، گفتم فعلا تو قلبم جا داري. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو

مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم.مطالبی درباره عشق گفتي ... ، گفتم... . حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه! فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستشو

-------------------------------------

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا عشق نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ... تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کردمطالبی درباره عشق

-------------------------------------

 

 

 

من به دوستانم گفتم شيشه احساس دارد , آنها خنديدند

واي خودم ديدم در روز سرد باراني وقتي روي شيشه نوشتم تنهايم

برايم گريستمطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

عشق با روح شقایق زیباست عشق باحسرت عاشق زیباست عشق با نبض دقایق زیباست عشق با زهر حقایق زیباست عشق با در حسرت دیدار تو بودن زیباستمطالبی درباره عشقمطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

1. لازم نيست كسي غير از خودتان باشيد. فقط كافي است از كسي كه قبلا بوده ايد بهتر باشيد.

2. يك همسر فقط همراه آدم نيست، او كل تقدير ماست.

3. انسان، عاشق زيبايي نمي شود. بلكه آنچه عاشقش مي شود در نظرش زيباست.مطالبی درباره عشق

4. زندگي آن نيست كه هر چه مي خواهيد داشته باشيد، بلكه آن است كه هر چه را داريد، بخواهيد.

5. كسي كه نمي تواند احمق شود، نمي تواند عاقل باشد.

6. چنان شيرين زبان نباشيم كه ما را يك دفعه بخورند و چنان تلخ زبان نباشيم كه از دهان يك دفعه پرتمان كنند.مطالبی درباره عشق

7. بزرگي را به كسي نمي بخشند، بايد خود آن را به دست آوريم.

8. گاهي اوقات در زندگي خيلي زود، ديــــــــــــر مي شود.مطالبی درباره عشق

9. براي اينكه بزرگ باشي، نخست كوچك بودن را تجربه كن.

----------------------------------------------------

همگي به صف ايستاده بودند. تا از آنها پرسيده شود . نوبت به او رسيد. از او پرسيدند : دوست داري روي زمين چه کاره باشي؟ گفت : ميخواهم به ديگران ياد بدهم. پذيرفته شد. چشمانش را بست. باز کرد. ديد به شکل درختي در يک جنگل بزرگ در آمده است. با خود گفت : حتما اشتباهي رخ داده . من که اين را نخواسته بودم. سالها گذشت. روزي داغي اره را روي کمر خود حس کرد. با خود گفت : و اين چنين عمر به پايان رسيد و من بهره خود را از زندگي نگرفتم. با فريادي غمبار سقوط کرد. با صدايي غريب که از روي تنش بلند مي شد ، به هوش آمد. حالا تخته سياهي بر ديوار کلاسي شده بود.مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

چيزهايي كه در اين دنيا بيش از همه اهميت دارند ، آن هايي هستند كه برچسب قيمت ندارند ، زيرا آن ها با هيچ قيمتي نه قابل خريداري هستند و نه قابل فروشمطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

اقتدار دل شکسته به اندوهي است که سروده نمي شود.مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

دل آدما به اندازه حرفاشون بزرگ نيست ولي حرفي که از ته دل باشه مي تونه آدم بزرگي بسازهمطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

خوب گوش کردن را بياموز فرصتها گاه آهسته در ميزنند.مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن!مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

براي دشمنانت، کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند!مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

عشق مثله يك تيره كه درست مي خوره وسط قلب آدم نه مي توني درش بياري نه مي توني بزاري بمونه اگه درش بياري مي ميري اگه بزاري بمونه بازم مي ميري پس آخرش جون تو مي گيرهمطالبی درباره عشق

 

 

------------------------------------------------

حکايت جالبيست که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمي کنندمطالبی درباره عشق

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 



تاریخ: سه شنبه 29 / 2 / 1392برچسب:,
ارسال توسط علی حسین بر

مطالبی درباره عشق

 

 

زيباترين كلمه؟...... عشقمطالبی درباره عشق

زشت ترين كلمه؟....بي وفاييمطالبی درباره عشق

پاك ترين كلمه؟.................اشكمطالبی درباره عشق

بي همتاترين كلمه؟............تنهاييمطالبی درباره عشق

بي معناترين كلمه؟.......جداييمطالبی درباره عشق

جذاب ترين كلمه؟....آشناييمطالبی درباره عشق

---------

------------------------------------------------------

لحظات شادي خدا رو ستايش كن

لحظات سختي خدا رو جستجو كن

لحظات آرامش خدا رو مناجات كن

لحظات دردآور به خدا اعتماد كن

و در تمام لحظات خدا رو شكر كنمطالبی درباره عشق

------------------------------------------------------

گفتمش آغاز درد عشق چيست؟ گفت آغازش سراسر بندگيست گفتمش پايان آن را هم بگو گفت پايانش همه شرمندگيست *** گفتمش درمان دردم را بگو گفت درماني ندارد، بي دواست گفتمش يک اندکي تسکين آن گفت تسکينش همه سوز و فناستمطالبی درباره عشق

------------------------------------------------------

زندگي همانند پيازيست که هرلايه از ان را گشودم مرا به گريه انداخت .مطالبی درباره عشق

------------------------------------------------------

آنگاه که غرور کسي را له مي کني، آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران مي کني، آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني، آنگاه که بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟. بسوي کدام قبله نماز مي گزاريمطالبی درباره عشق


-------------------------------------

 

 

همه گويند كه: تو عاشق اويي گر چه دانم همه كس عاشق اويند ليك مي ترسم، يارب نكند راست بگويند؟مطالبی درباره عشق

-------------------------------------

روزی مي بوسمت ! فوقش خدا مرا مي برد جهنم ! فوقش مي شوم ابليس ! آنوقت تو هم به خاطر اين كه يك « ابليس » تو را بوسيده ، جهنمي مي شوي ! جهنم كه آمدي ، من آن جا پيدايت مي كنم و از لج خدا هر روز مي بوسمت ! واي خدا ! چه صفايي پيدا مي كند جهنممطالبی درباره عشق

-------------------------------------

پرنده اي که مال تو نيست صد تا قفس هم بسازي ميرهمطالبی درباره عشق

-------------------------------------

در خواب ناز بودم شبي.... ديديم كسي در ميزند.... در را گشودم روي او ...ديدم غم است در مي زند... اي دوستان بي وفا...از غم بياموزيد وفا..غم با آن همه بيگانگي..... هر شب به من سر مي زند

-------------------------------------

 

 

گفتم تو شيرين مني گفتي تو فرهادي مگر؟ گفتم خرابت ميشوم گفتي تو ابادي مگر؟ گفتم ندادي دل به من گفتي تو جان دادي مگر؟ گفتم ز كويت ميروم گفتي تو آزادي مگر؟ گفتم فراموشم نكن گفتي تو در يادي مگر؟ گفتم خاموشم سالها گفتي تو فريادي مگر؟ گفتم كه بربادم مده گفتي نبر بادي مگر؟ گفتم كه اين آف رو بخون گفتي كه الافم مگر؟!!مطالبی درباره عشق

-------------------------------------

فرق من و تو: گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي تا ابد تو قلب مني، گفتم فعلا تو قلبم جا داري. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو

مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم.مطالبی درباره عشق گفتي ... ، گفتم... . حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه! فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستشو

-------------------------------------

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا عشق نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ... تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کردمطالبی درباره عشق

-------------------------------------

 

 

 

من به دوستانم گفتم شيشه احساس دارد , آنها خنديدند

واي خودم ديدم در روز سرد باراني وقتي روي شيشه نوشتم تنهايم

برايم گريستمطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

عشق با روح شقایق زیباست عشق باحسرت عاشق زیباست عشق با نبض دقایق زیباست عشق با زهر حقایق زیباست عشق با در حسرت دیدار تو بودن زیباستمطالبی درباره عشقمطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

1. لازم نيست كسي غير از خودتان باشيد. فقط كافي است از كسي كه قبلا بوده ايد بهتر باشيد.

2. يك همسر فقط همراه آدم نيست، او كل تقدير ماست.

3. انسان، عاشق زيبايي نمي شود. بلكه آنچه عاشقش مي شود در نظرش زيباست.مطالبی درباره عشق

4. زندگي آن نيست كه هر چه مي خواهيد داشته باشيد، بلكه آن است كه هر چه را داريد، بخواهيد.

5. كسي كه نمي تواند احمق شود، نمي تواند عاقل باشد.

6. چنان شيرين زبان نباشيم كه ما را يك دفعه بخورند و چنان تلخ زبان نباشيم كه از دهان يك دفعه پرتمان كنند.مطالبی درباره عشق

7. بزرگي را به كسي نمي بخشند، بايد خود آن را به دست آوريم.

8. گاهي اوقات در زندگي خيلي زود، ديــــــــــــر مي شود.مطالبی درباره عشق

9. براي اينكه بزرگ باشي، نخست كوچك بودن را تجربه كن.

----------------------------------------------------

همگي به صف ايستاده بودند. تا از آنها پرسيده شود . نوبت به او رسيد. از او پرسيدند : دوست داري روي زمين چه کاره باشي؟ گفت : ميخواهم به ديگران ياد بدهم. پذيرفته شد. چشمانش را بست. باز کرد. ديد به شکل درختي در يک جنگل بزرگ در آمده است. با خود گفت : حتما اشتباهي رخ داده . من که اين را نخواسته بودم. سالها گذشت. روزي داغي اره را روي کمر خود حس کرد. با خود گفت : و اين چنين عمر به پايان رسيد و من بهره خود را از زندگي نگرفتم. با فريادي غمبار سقوط کرد. با صدايي غريب که از روي تنش بلند مي شد ، به هوش آمد. حالا تخته سياهي بر ديوار کلاسي شده بود.مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

چيزهايي كه در اين دنيا بيش از همه اهميت دارند ، آن هايي هستند كه برچسب قيمت ندارند ، زيرا آن ها با هيچ قيمتي نه قابل خريداري هستند و نه قابل فروشمطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

اقتدار دل شکسته به اندوهي است که سروده نمي شود.مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

دل آدما به اندازه حرفاشون بزرگ نيست ولي حرفي که از ته دل باشه مي تونه آدم بزرگي بسازهمطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

خوب گوش کردن را بياموز فرصتها گاه آهسته در ميزنند.مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن!مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

براي دشمنانت، کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند!مطالبی درباره عشق

----------------------------------------------------

عشق مثله يك تيره كه درست مي خوره وسط قلب آدم نه مي توني درش بياري نه مي توني بزاري بمونه اگه درش بياري مي ميري اگه بزاري بمونه بازم مي ميري پس آخرش جون تو مي گيرهمطالبی درباره عشق

 

 

------------------------------------------------

حکايت جالبيست که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمي کنندمطالبی درباره عشق

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 



تاریخ: سه شنبه 29 / 2 / 1392برچسب:,
ارسال توسط علی حسین بر

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 36
بازدید هفته : 76
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 94663
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1